ما منتظر شفاعت زهرائیم
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
دشمنی ناآگاهانهای که برخی پدران و مادران در حق فرزندان خود میکنند
به هر نسبت كه مواجهه با شدايد، مربى و مكمّل و صيقل دهنده و جلابخش و «كيميا اثر» است، پرهيز كردن اثر مخالف دارد. لهذا دانشمندان گفتهاند بزرگترين دشمنیهايى كه درباره اطفال و كودكان مىشود همانهاست كه پدران و مادران نادان به عنوان محبت و از روى كمال علاقه انجام مىدهند؛ يعنى نوازشهاى بىحساب، مانع شدن از برخورد با سختى و نازپرورده كردن آنها.
اينهاست كه طفل را بيچاره و ناتوان بار مىآورد، او را در صحنه زندگى خلع سلاح مىكند، كارى مىكند كه كوچکترين ناملايمى او را از پا درآورد و كمترين تغيير وضعى سبب نابودى وى گردد.
او را مثل كسى بار مىآورند كه هرگز در همه عمر به داخل آب نرفته و شناورى نكرده و نياموخته است، و يکمرتبه مواجه شود با دريا و بخواهد در آن شناورى كند. كسى كه شناورى هيچ نمىداند، اولين بارى كه به آب بيفتد غرق مىشود. شناورى هم چيزى نيست كه با غير عمل، با درس و كتاب و گوشه اتاق بتوان ياد گرفت؛ هنر است، فن عملى است، بايد رفت ميان آب و در همان جا ضمن عمل و تلاش و زير آب رفتن و بالا آمدن تدريجا آن را آموخت.
استاد مطهری، بیست گفتار، ص150
پرورش
مردی از پشت پنجره مشغول تماشای همسایه و پسر دهسالهاش بود. همسایه ساعت ها مشغول کار بر روی دوچرخۀ فرزندش بود. مرد فریاد زد: چرا تمام روز را با پسرت صرف تعمیر آن دوچرخه میکنی، در حالی که دوچرخهساز میتواند آن را در عرض چند دقیقه تعمیر کند؟
همسایه: چون من مشغول پرورش پسرم هستم، نه تعمیر دوچرخه.
توسل ویژه به حضرت زهرا (س)
سردار شهید عبدالحسین برونسی
«هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشدهبود که که کار گره خورد. نمیدانم چه شده بود که همان بچههایی که میگفتی برو توی آتش، با جان و دل میرفتند! حرف شنوی نداشتند. نه میشد بگویی ضعف دارند؛ نه میشد بگویی ترسیدهاند. هر کار کردم راضیشان کنم راه بیفتند، نشد. اگر ما توی گود نمیرفتیم، احتمال شکست محورهای دیگر هم زیاد بود، آن هم با کلی #شهید. ناامیدی در تمام وجودم ریشه دوانده بود. سرم را بلند کردم رو به آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا خودت کمک کن.
از بچهها فاصله گرفتم. از ته دل متوسل شدم به حضرت زهرا(س). زمزمه کردم خانم خودتون کمک کنین. منو راهنمایی کنین تا بتونم این بچهها رو حرکت بدم. وضع ما رو خودتون بهتر میدونین.
چند لحظهای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها. یقین داشتم حضرت تنهام نمیگذارند. اصلا منتظر عنایت بودم توی آن تاریکی شب که یکدفعه فکری به ذهنم الهام شد. رو کردم به بچهها و قاطع گفتم: دیگه به شما احتیاجی ندارم فقط یک آرپی جی زن از بین شما بلند شه با من بیاد، دیگه هیچی نمیخوام. لحظه شماری میکردم یکی بلند شود. یکی از بچههای آرپی جی زن بلند شد. بلند گفت: من میام. پشت بندش یکی دیگر ایستاد. تا به خودم آمدم همهی گردان بلند شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم.
پیروزیمان توی آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. عنایت ام ابیها (س) باز هم به دادمان رسیدهبود.»
منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک
اولین چهارشنبه آخر سال بدون فهرمانان پلاسکو
شاید آنها پرواز کرده باشند، اما از میان ما نرفته اند و هنوز نگران ما هستند
ما هم آنها را فراموش نمیکنیم، با مراقبت از قهرمانان زنده ی شهر….
برای سلامت و آرامش آتش نشانان و خانواده هایشان، ترقه بازی نمیکنیم
از مواد منفجره استفاده نمیکنیم و به خود و دیگران آسیب نمیرسانیم
و چهارشنبه سوری را در کنار عزیزانمان با سنت ها برگزار میکنیم
شاید ادای دین کوچکی باشد به فداکاری های بزرگمردان شهرمان….
حمایت خود و دوستانتان را از آتش نشانان با انتشار این مطلب
و تحریم مواد منفجره در چهارشنبه سوری نشان دهید
همسرداری حضرت زهرا سلام الله علیها
رهبرانقلاب:
یک وقت انسان فکر میکند که شوهرداری، یعنی انسان در آشپزخانه غذا را بپزد، اتاق را تر و تمیز و پتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه بگذارد که آقا از اداره یا از دکان بیاید!
شوهرداری که فقط این نیست.
شما ببینید شوهرداری فاطمهی زهرا سلاماللَّهعلیها چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر در مدینه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین علیهماالسّلام با همدیگر زن و شوهر بودند.
در این نُه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - که در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین علیهالسّلام بوده است.
حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند - این قدر جبهه وابستهی به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع روبهراهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیدهایم: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللَّه»
یعنی حقیقتاً زندگی فقیرانهی محض داشتند؛ در حالی که دختر رهبری هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم میکند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی میخواهد داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند؛ به او دلگرمی دهد؛ بچهها را به آن خوبی که او تربیت کرده، تربیت کند.
۱۳۷۷/۰۲/۰۷
حساب به دینار، بخشش به خروار
نیازمندی درِ خانه ثروتمندی را خواست بزند که شنید صاحبخانه با تندی به مستخدمش می گوید: چرا چوب کبریت های سوخته را دور ریختی؟ با شنیدن این سخن قصد رفتن می کند که صاحبخانه در را باز کرده و می پرسد: امری داشتید؟ مرد گفت: عرضی داشتم که پشیمان شدم از بیانش، مرد علت ناامید شدنش را بازگو می کند، صاحبخانه نیز با گشاده رویی به او کمک می کند، مرد که بعد از ناامیدی کامل به خواسته اش رسیده بود می پرسد: شما که از چوب کبریت های سوخته هم نمی گذشتی چطور با من اینگونه سخاوتمندی؟ صاحبخانه لبخندی زده و می گوید: حساب به دینار، بخشش به خروار.
علم مفید ...
3چیز....
به سه چیز هرگز نمیرسید:
بستن دهان مردم
جبران همه شکستها
رسیدن به همه آرزوها
☘️سه چیز حتما به تو میرسد:
مرگ
نتیجه عملت
رزق و روزی
میخواهی به همه چیز برسی
خدا را در زندگیت بیاور
فرمانده و رزمنده در یک قاب !
مسئولان ببینند!