یا فاطمه الزهرا...
مادر که برود نظم خانه بهم میریزد…
نگاه کن……
علی نجف
حسن بقیع
حسین کربلا
زینب دمشق
.
.
.
.
.
.
.
.
*داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ
روزی که مسلمان شدم ،امام مسجد کتابچهای درباره چگونگی ادای نماز به من داد، ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند، همه به شدت اصرار میکردند که راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلاً آرام آرام پیش بری.
پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟ ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم، آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکتهای نماز را با خودم مرور میکردم و توی ذهنم تکرار میکردم، همینطور آیات قرآنی که باید میخواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را.
از آنجایی که چیزهایی که باید میخواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ میکردم و معنیاش را هم به انگلیسی فرا میگرفتم، آن کتابچه را ساعتها مطالعه کردم تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم، ساعت پایانی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم.
داخل دستشویی آن کتابچه را روبهروی خودم بر روی سنگ روشویی گذاشتم و صفحهی چگونگی وضو را باز کردم، دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم، مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام میدهد! وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالیکه آب از سر و صورت و دست و پاهام میچکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند.
وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود، ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بستهام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم، بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوشهایم بالا بردم، طوریکه لاله گوشم را لمس کردم.
بعد با صدایی پایین اللهاکبر گفتم، امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال میکردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.
ناگهان یادم آمد که پردهها را نکشیدهام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایهها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد؟! نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست، وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پردهها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم، یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم: اللهاکبر.
با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمیشد، به آرامی سوره فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره کوتاهی را به عربی خواندم، ولی فکر نمیکنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را میشنوید، متوجه میشد چه میگویم!!پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم، به طوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دستهایم را بر روی زانویم گذاشتم، احساس خجالت کردم، چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم، برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.
در همین حال که در رکوع بودم، عبارت «سبحان ربی العظیم وبحمده» را بارها تکرار کردم، پس از آن ایستادم و گفتم: سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد حس کردم قلبم به شدت میتپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد، چون وقت سجده رسیده بود، در حالیکه داشتم به محل سجده نگاه میکردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو میآمدم، ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم، نتوانستم خودم را با گذاشتن بینیام بر روی زمین کوچک کنم… به مانند بندهای که در برابر سرورش کوچک می شود.
احساس کردم پاهایم بسته شدهاند و نمیتوانند خم شوند، بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خندهها و قهقهههای دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتیکه در برابر آنها تبدیل به یک احمق شدهام، نگاه میکنند، تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد، انگار صدای آنها را میشنیدم که میگویند: بیچاره جف! عربها در سانفرانسیسکو عقلش را گرفتهاند! شروع کردم به دعا: خواهش میکنم، خواهش میکنم کمکم کن…
نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم، الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه مردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه افکار خالی کردم و گفتم: سبحان ربی الأعلی… الله اکبر این را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.
الله اکبر و دوباره پیشانیام را بر زمین گذاشتم. در حالیکه نفسهایم به زمین برخورد میکرد، جمله سبحان ربی الأعلی را خود به خود تکرار میکردم، مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم، الله اکبر برای رکعت دوم ایستادم، به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده، برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم، اما هر مرحله آسانتر از مرحله قبل به نظر میرسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریباً کاملی به سر میبردم.
سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم، در حالیکه در اوج بی حسی قرار داشتم، همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.
در حالیکه سرم را شرمآگین پایین انداخته بودم، به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر میدانی من از جایی دور آمدم… هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلاً تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیرممکن است.
موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمیتوانم وصفش کنم، جز اینکه آن حس به «سرما» شبیه، بود و حس کردم که از نقطهای داخل سینهام بیرون میتابد، چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم، حتی یادم هست که داشتم میلرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت، گو اینکه «رحمت» به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.
سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم، اشکها بر صورتم جاری شد و صدای گریهام به شدت بلند شد، هرچه گریهام شدیدتر میشد حس میکردم که نیرویی خارقالعاده از رحمت و لطف مرا در آغوش میگیرد، این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خاری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیرهای عظیم از ترس و خشم را به بیرون میریزد.
در حالیکه اینها را مینویسم از خودم میپرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست، مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالیکه به سوی زمین خم بودم و صورتم را بین دو دستم گرفته بودم، میگریستم.
وقتی در پایان، گریهام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم، آن تجربه به حدی غیرعادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم، آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیبتر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم، اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم.
قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم: «خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم!».
*مطالعه سه سال بر روی قرآن، استاد آمریکایی را مسلمان کرد
داستانی که خواندید، روایت اولین نماز دکتر جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است که برگرفته از کتاب «Even Angels Ask » (حتی فرشتگان نیز میپرسند) اثر اوست.
جفری لانگ که در خانوادهای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در 18 سالگی ملحد میشود، وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخهای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.
وی تاکنون چند کتاب درباره تجربه ایمان خود نوشته که از این میان میتوان به کتاب «نبرد برای ایمان» اشاره کرد.
منبع: jc313.ir
نظام جمهورى اسلامى نمونه اى از قدرت معنوى است که عنصر اصلى آن مردم و دفاع از ارزشهاست . مقام معظم رهبری
جمهورى اسلامى ایران همت خود را بر استفاده مناسب و صحیح از فرصتها قرار داده لذا بر مردم سالارى دینى پاى مى فشارد و از این حکم اسلام عدول نخواهد کرد. مقام معظم رهبری
نظام جمهورى اسلامى بر اساس منطق عقلانى و متکى بر قدرت معنوى ، ضمن دفاع از هویت ملى و اسلامى و حقوق ملت خود، هیچ گاه از آرمانهاى والاى انقلاب دست بر نخواهد داشت . مقام معظم رهبری
بیدارى در دنیاى اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت کشور ما و مردم ما، محصول کلمهى طیبه و شجرهى طیبهى “جمهورى اسلامى” است. مقام معظم رهبری
همه، انقلاب و کشور را باید از خود بدانند؛ همه، نظام جمهورى اسلامى را باید از خود بدانند؛ همه، امت جمهورى اسلامىاند. ما آن کسانى را غریبه مىدانیم؛ از این دایره خارج مىدانیم، که براى دشمن کار مىکنند. مقام معظم رهبری
تجسم انقلاب در “جمهورى اسلامى” و در “قانون اساسى جمهورى اسلامى” است. نویسندگان قانون اساسى که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندى به مقررات اسلامى و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسألهى رهبرى.
این انقلاب شکستخوردنى نیست؛ این انقلاب فرود آمدنى نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمىایستد؛ چون جامعهى ما یک جامعهى مؤمن و دینى است و دین و ایمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همهى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقیقى کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزى که جزو ارزشهاى دینى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. مقام معظم رهبری
امروز نظام اسلامى ، جمهورى اسلامى ، ملت و جوانان ایران در دنیاى اسلام مثل ستاره مى درخشند. به شما نگاه مى کنند و از شما الهام مى گیرند. مراقب خودتان باشید. وحدت خودتان را حفظ کنید. امید خودتان را به آینده حفظ کنید. مقام معظم رهبری
نظام اسلامى بود که به این ملت که در طول قرنهاى متمادى همواره زیر پنجه ى نظامهاى استبدادى دست و پا مى زد، آزادى داد بدون اینکه این آزادى حقوق عمومى و آسایش عمومى را از بین ببرد و پایمال کند. مقام معظم رهبری
آنچه که دنیاى اسلام از ما ملت ایران توقع دارد این است که ما پرچم اسلام را - که پرچم عزت امت اسلامى است و ما آن را بر افراشته ایم - محکم نگه داریم. مقام معظم رهبری
انقلاب زنده است و به همین دلیل دشمن هم دارد. همچنانکه پیروزى انقلاب و ولادت آن یا مقاومت دشمنان رو به رو شد، تداوم انقلاب ، بر پا ماندن و اثر بخش شدن آن با دشمن و دشمنیها مواجه است . مقام معظم رهبری
انقلاب به ما آموخت که یک ملت می تواند در اساسی ترین مسائل جهانی، سخن و موضعی داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجه به این که قدرتمندان و قلدرهای عالم چه می خواهند، ابراز کند و پی آن بایستد. مقام معظم رهبری
جامعه ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احساس هویت کرد؛ یعنی شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نود و نهم در امواج جهانی غرق و گم بودیم؛ انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. مقام معظم رهبری
انقلاب ما که پیروز شد، به برکت صفا و خلوص و اخلاص و کار برای خدا و بلند شدن از سر منافع مادی و شخصی بود. مقام معظم رهبری
سربازان انقلاب فقط کسانى نیستند که در هنگام بروز انقلاب حضور داشتند و مى توانستند سربازى کنند. جوانهاى مومن و نواندیش و آزاد فکر و پاک دامن امروز ما و نسلهاى بعد هم سربازان انقلابند . چون انقلاب یک حقیقت همیشه جاوید است . انقلاب پرچم عدالت و آزادى و استقلال و عزت است . انقلاب پرچم اسلام است . مقام معظم رهبری
انقلاب اسلامى شروع یک راه پر افتخار و سعادت بخش بود. همه کسانى که از بى عدالتى رنج برده اند و تشنه ى عدالت اند. این پدیده را به جان دوست دارند و براى آن تلاش مى کنند. مقام معظم رهبری
بیست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى، براى ملت ایران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت. (مقام معظم رهبری)
بیست و دوم بهمن، براى ملت ما در حکم عید فطرى است که ملت در آن، از یک دوران روزهى سخت خارج شد؛ دورانى که محرومیت از تغذیهى معنوى و مادّى را بر ملت ما تحمیل کرده بودند. (مقام معظم رهبری)
بیست و دوم بهمن، در حکم عید قربان است؛ زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملت ما اسماعیل هاى خودش را قربانى کرد. (مقام معظم رهبری)
امام، راه آزاد زیستن، کامل شدن، ساختن زندگى به شکلى که مورد رضاى خدا و دستور اسلام است، سازندگى حقیقى زندگى و عدم سازش با قدرتهاى ضداسلامى را به ما نشان داد. اینها، براى ما درسهاى بیست و دوم بهمن است. (مقام معظم رهبری)
راهپیمایى بیستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهندهى عزم عمومى ملت ایران است؛ مظهر همان چیزى است که هر دشمنى را در هر حد و اندازهیى از اقتدار نظامى و توانایىهاى تبلیغاتى و سیاسى، مرعوب مىکند. (مقام معظم رهبری)
دهه فجر، یادبود حیات دوباره ملت ایران و کشور عزیز ماست. مردم این ایام را جشن مىگیرند و حق دارند جشن بگیرند. (مقام معظم رهبری)
یادبود دهه فجر، خود مانع بزرگى در راه تحقق این هدف است. سعى مىکنند انقلاب را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به یاد مردم مىآورد. سعى مىکنند امام را از یاد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست. (مقام معظم رهبری)
دهه فجر براى کشور ما یک فرصت تاریخى بود و ملت ما را از یک حصار بسیار خطرناک خارج کرد. تا وقتى یک ملت در حصار استبدادِ یک حکومت وابسته و فاسد و ضدّ مردم و ضدّ فرهنگ و دین قرار دارد، هیچ چیز زیبا و مطلوبى که زندگى آنها را از لحاظ مادّى و معنوى اعتلاء بخشد و پیش ببرد، نمىتواند در بین آنها پا بگیرد. (مقام معظم رهبری)
ایّام دهه فجر براى ملت ایران، روزهاى فراموش نشدنى است. از هنگام ورود امام تا وقتى که بهکلّى کمر طاغوت به دست این مردم شکست، این ملت روزهاى پُرشکوه و پرحماسهاى را گذراند. دهه فجر، مظهر آن شکوه و عظمت و فداکارى ملت ایران است. عزّت ایران و ایرانى، بلکه عزّت اسلام و مسلمین، در این دهه، بهدست ملت مقاوم و شجاع و قهرمان ایران پایهگذارى شد. (مقام معظم رهبری)
اولین انقلابى که با مردم شروع کرد، با مردم ادامه داد، حرف خود را عوض نکرد، راه خود را تغییر نداد و اهداف خود را کم و زیاد نکرد، انقلاب اسلامى ایران است. (مقام معظم رهبری)
دهه فجر عیدی است که یک تاریخ سر تا پا ظلم و طغیان را قطع کرد . مقام معظم رهبری
دهه فجر مظهر شکوه و عظمت و فداکاری ملت ایران است . مقام معظم رهبری
دهه فجر ، دهه تجدید قوای نیروهای انقلابی و تجدید میثاق ملت با انقلاب است . مقام معظم رهبری
دهه فجردر تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند به شمارمی رود. مقام معظم رهبری
22 بهمن روز تجدید عهد با انقلاب ،امام و اسلام است . مقام معظم رهبری ارسال رایگان پیامک وحدت کلمه و حضور خود را در صحنه حفظ کنید و یاد امام و انقلاب را زنده نگه دارید . مقام معظم رهبری
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سرآغاز حاکمیت ارزشهای معنوی بوده است . مقام معظم رهبری
انقلاب و نهضت امام (ره ) برای حاکمیت اسلام بود . مقام معظم رهبری
خط انقلاب ، خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از مظلومین و مستضعفین است . مقام معظم رهبری
حفظ حیثیت و آبروی انقلاب اسلامی و نظام ، امروز بر همه واجب است . مقام معظم رهبری
وحدت ، کلید موفقیت و رمز پیروزی انقلاب ما بوده است . مقام معظم رهبری
این انقلاب ، بی نام خمینی (ره ) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست . مقام معظم رهبری
انقلاب اسلامی با اتکاء به قدرت مردم ، آسیب ناپذیر است . مقام معظم رهبری
دهه فجر آئینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد . مقام معظم رهبری
زنده نگه داشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است . مقام معظم رهبری
باز هم به همه جهانیان اعلام می کنیم:
I love Mohammad “P.B.U.H”
I hate terrorism.
I condemn insulting the holy prophets.
٠٠٠٠٠٠٠٠
من عاشق محمدم
از تروریسم متنفرم
توهین به پیامبران الهی را محکوم میکنم
٠٠٠٠٠٠٠٠
أنا أحب محمد صلی الله علیه و آله
أنا اکره الأرهاب
أنا ادین الأهانة على الأنبیاء کلهم
٠٠٠٠٠٠٠٠
J’adore Muhammad
Je déteste le terrorisme
Je condamne insulte aux messagers de Dieu
٠٠٠٠٠٠٠٠
عزیزای من هم جزء میلیونها میلیون کسانی اند که عاشق پیامبر خوبیها هستند.
چگونه میتوانیم معرفتمان به امام زمان را بیشتر کنیم؟
افزایش شناخت و معرفت نسبت به امام زمان پیش از هر چیز نیازمند آن است که مطالعات خود درباره آن وجود مقدس را بیشتر کنیم و از هر منبع و شخص مطمئنی برای افزودن بر دانش خود در این رابطه بهره بگیریم. بیشک در این راه باید ابتدا از قرآن کریم و دریای معارف اهل بیت بهره گرفت و به سراغ منابع اصیل شیعه چون کتاب شریف کافی، الغیبه شیخ طوسی و نعمانی، کمالالدین شیخ صدوق و… رفت. همچنین مطالعه و دقت در معانی زیارات مربوطه نیز بسیار راهگشا است.
اما بهصرفنظر از این امور باید توجه داشت که شناخت امام معصوم و ایمان به او از سنخ هدایت تکوینی امام است که بدون عنایت او محقق نمیگردد؛ ازاینرو میبایست آمادگیهایی را در خود ایجاد کرد که هدایت آن امام هادی شامل حال ما نیز بشود و باید دانست اگر این زمینه فراهم نگردد چهبسا خواندنها و پژوهشها جز تردید و ظلمت برای فرد حاصلی نداشته باشد؛ چنانکه خداوند متعال درباره قرآن میفرماید:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً؛[آیه 82 سوره اسراء] و از قرآن آنچه را براى مؤمنان شفا و رحمت است نازل میكنیم، ولى ستمگران را جز زیان نمیافزاید».
این زمینه با ایمان به خدا و عمل به واجبات دینی فراهم میشود؛ اما به طور خاص در مورد امام زمان باید به دو امر مهم دیگر نیز اشاره کرد:
۱. انتظار
برای اینکه بتوانیم حالت انتظار را در خود ایجاد کنیم، ابتدا باید معنای انتظار را در خود ایجاد کرده و آن را بفهمیم، سپس در تحصیل آن بکوشیم. انتظار، کیفیتی روحی است که موجب به وجودآمدن حالت آمادگی برای آنچه انتظارش را میکشیم میشود. ضد آن یأس است. هرچه انتظار بیشتر باشد، آمادگی نیز بیشتر است. انتظار فرج آثاری دارد، یکی از آثار آن، این است که انسان را از هرگونه انحراف و کجروی برحذر میدارد و روح و جسم منتظر را برای درک بیشتر امام خود مهیا میسازد. یکی دیگر از آثار انتظار به دست آوردن توفیق، عنایات و توجهات امام عصر است. امام بهطور ناشناخته در میان ما رفتوآمد دارد. دلهای بسیار آماده و منتظر را بر میگزیند و در اختیار میگیرد و گروه منتظران را بیش از پیش آماده میسازد و آنها را تربیت میکند.
۲. محبت به ولی عصر
محبت گوهری است که خودبهخود، محب را به محبوب میرساند. محبت اکسیری است که هرکجا آمد، ماهیت را عوض میکند.
خداوند میفرماید:
«قل لا أسألکم علیه أجراَ إلاّ المودّه القربی؛ بگو ای پیامبر برای انجام این رسالت [خطیر که ایفا نمودم،] از شما جز مودت و محبت نسبت به نزدیکانم نمیخواهم».[آیه 23 سوره شوری]
اگر واقعاَ به امام زمان محبت داریم، باید آثاری داشته باشد. بزرگترین اثر آن، تزکیه نفس و تحصیل تقواست واثر دیگرش آن است که باید دائماً به یاد محبوب بوده و به دنبال تحصیل رضای محبوب باشیم.
اثر دیگر محبت، دوست داشتن آثار و متعلقات محبوب است. انسان هرچه را که به محبوب منتسب است دوست میدارد و نیز هرچه را که برای خود میخواهد، اول برای محبوب طلب میکند؛ اگر دعا میکند، اول برای محبوب دعا میکند و دایماً انتظار او را میکشد.
به هر حال بهطور خلاصه باید گفت: برای درک بیشتر امام زمان، باید رضای او را به دست آورد و رضایت او در گرو ترک گناه و انجام واجبات میباشد. باید خود را صالح کنیم و از فساد و گناه دور شویم. هدف قیام و ظهور امام زمان اصلاح دین و برچیدن فساد و گناه میباشد؛ پس باید در راه هدف آن بزرگوار، خود را مشغول سازیم و با عمل خود، آن را تقویت کنیم.
منبع:jc313.ir
مصر از هم پاشیده!
یمن بهم ریخته!
پادشاه عربستان به درک واصل شد!!!!
عراق و سوریه درگیر پیروان معاویه
جهان در حال تحول
نمیدانم معنی دعوت جوانان اروپا به اسلام چیست؟!!!!
آیا نزدیک است؟
شاید کسی در راه است………..شاید……
به امید ظهورش صلوات
متن پیام مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپا و آمریکا به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است.
تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.
اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد.
این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
۱۳۹۳/۱۱/۱
هرکس تو را ندارد جز بی کسی چه دارد
جز بی کسی چه دارد هرکس تو را ندارد
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
قديما شبا تو بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مي شمرديم ودلمون به وسعت يه آسمون بود.اين روزا چشم ميندازيم به سقف محقر اطاقمون و گرفتاريامون رو مي شمريم!
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياي رنگي، اين روزا تلويزيوناي رنگي و سه بعدي و يه دنياي خاكستري!
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد راحت مي پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتي از شبانه روز مي زديم و كلي باهاش مي خنديديم و هرچی میخواستیم می گرفتیم!!اين روزا اگه همزمان در واحد اونا باز شه بر ميگردي تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم!
قديما از هر فرصتي استفاده مي كرديم كه با دوستان و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت و چه حضوري.اين روزا کلا با هم ارتباط نداريم!!!
قديما خيلي چيزا كم بود و دلمون گنده بود.اين روزا خيلي چيزا هست ولي از دل…..خبري نيست!!!