ذکر ورود به اینترنت!!
مگه ورود به اینترنت هم ذکر داره؟ نکنه داریم وارد مسجد یا حرم میشیم که باید ذکر بگیم؟
بیشتر فکر کن… شاید در ظاهر هیچ ذکری وارد نشده باشه، ولی شاید از همه جا بیشتر نیاز به ذکر داشته باشه! چرا؟ چون خطرش خیلی بیشتر از خیلی جاهای دیگهس. این جا دیگه ترس از حیوان درنده و زلزله و سیل نیست، ترس از گناه و افتادن تو عذابه.
حالا به نظرت کدوم ذکر خوبه؟ بله، ذکری که حواس آدم رو خیلی جمع کنه. و کدوم ذکر بهتر از این آیه؟
أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری
مگر نمىداند که خدا (او و کارهایش) را مىبیند؟
یه پیشنهاد! این آیه رو بنویسیم و روی رایانههامون بچسبونیم… مطمئن باشیم خدا کمکمون میکنه.
نکته تربیتی!!
حاج آقامجتبی(ره):
کسی که میخواهد فرزندخودراتربیت نماید،بایدبداندکه تیپ،قیافه وچهره اودرتربیت فرزندش مؤثّر است.بچّه،ظاهرپدرومادر رامیبیند واین دیدنها بیش ازگفتنها روی اوتأثیر میگذارد.
شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش
خاطره ای واقعی و بسیار جالب!!
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
@manbardelnshin
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهمگذاشتی!!
لبیک یا حسین...
ضروری بودن لبخند و شادی برای جامعه
یکی از مقولههای بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصهیی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهرهی اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهرهی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید.
مقام معظم رهبری
۱۳۷۱/۱۰/۰۱
انس با قرآن
عزیزان من! با قرآن انس داشته باشید؛ با قرآن انس پیدا کنید. هر روز یک مقداری -ولو چند آیه- قرآن بخوانید و توجّه به معانی قرآن پیدا کنید. قرآن انسان را هدایت میکند: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛ انسان را به راه راست هدایت میکند.
بیانات رهبر در مراسم جشن تکلیف دانشآموزان
۱۳۹۵/۰۹/۲۳
قرآن هدیه به امام زمان (عج)
آیت الله العظمی وحید خراسانی:
هر روز به قدری که وقتتان اجازه می دهد قرآن بخوانید،به خود ولی عصر(عج) هدیه کنید؛
اگر این کار را عمل کنید،تو دوره سال هر روز بالاترین گوهر را که کلام الله است قرائت کنی،به او هدیه کنی،شب بیست و سوم رمضان که شب قدر است دفتر عملت به امضای او می رسد،با تو چه معامله خواهد کرد؟
یک کف دست خاک!!!
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم،
ميشوم قد يك كف دست خاك
كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه
يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه
يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛
يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت
هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك
اما حالا يك كف دست خاك وجود دارد كه
خدا به او اجازه داده نفس بكشد
ببیند، بشنود، بفهمد، جان داشته باشد.
يك مشت خاك كه اجازه دارد
انتخاب كند، عوض بشود، تغيير كند
واي، خداي بزرگ! من چقدر خوشبختم.
من همان خاك انتخاب شده هستم
همان خاكي كه با بقيه خاكها فرق ميكند
من آن خاكي هستم كه خدا از نفسش در آن دميده
من آن خاك قيمتيام
که می خواهم تغییر کنم……… انتخاب کنم
وای بر من اگر همین طور خاك باقي بمانم