ریحانه های منتظر

اللهم عجل لولیک الفرج

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

  • خانه 
  • تماس  
  • اسلام علیک یا صاحب الزمان 

خط آخر یک داستان!!!✅

21 دی 1395 توسط بني جمالي

 انا لله و انا الیه راجعون

امروز کتاب داستان زندگی یکی دیگر از مردان انقلاب به فصل پایانی خود رسید و هاشمی هم رفت با کارنامه ای که در “محضر محاسبه الهی” قرار خواهد گرفت. شیرینی های همراهی ایشان با خط انقلاب و تلخی های تنه زدنهایش هم در پیشگاه حق تعالی و وجدانهای بیدار ملت قضاوت خواهد شد.
اما بازهم رفتار و گفتار کریمانه رهبر انقلاب شامل حالش شد و کم لطفی هایش در حق رهبری و نظام را “اختلاف نظر و اجتهاد متفاوت” نامیدند.
امشب اما دشمن تا صبح خواب ندارد تا کار نیمه کاره اش را تمام کند. خیلی تلاش کردند تا هاشمی قطب مخالفت و ضدیت با رهبری و نظام بشود اما رهبری مثل همیشه طراحی را خنثی کردند و تا لحظه آخر مانع جذب ایشان در جمع معاندین نظام شدند و در اردوگاه انقلاب حفظش کردند.
پس هوشیار باشیم در زمین دشمن بازی نکنیم. نقدهای ما به هاشمی و عملکردهای سالهای اخیرش به قوت خود باقی است اما قرار نیست از ریزش های انقلاب ابراز شادمانی کنیم، هاشمی می توانست هاشمی بماند اما نشد ولی حالا همه چیز تمام شده و بصیرت من و شما آخرین خط داستان هاشمی خواهد بود. پس پیام تسلیت امام امت را بارها و بارها بخوانیم تا بیراهه نرویم..

دکتر صدیقی

 نظر دهید »

60 سال زائر حرم حضرت معصومه بود!!

20 دی 1395 توسط بني جمالي

زمستان و تابستان نداشت.
شصت سالِ تمام
اولین زائر حرم حضرت معصومه(س)بود.
میفرمود: گاهی در زمستان،
برف همه جا را پوشانده بود
به حدی که بیلچه‌ای کوچک بدست میگرفتم
و راه خود را به سمت صحن مطهر باز میکردم
تا خود را به حرم و نماز اول وقت برسانم.

آخر، بنیانگذار نماز جماعت حرم کریمه اهل بیت او بود.
همو که بزرگترین کتابخانۀ جهان تشیع را
یک تنه بنیان گذاری کرد.

[حضرت آیت‌الله مرعشی نجفی قدس‌سره]

 

  هدیه به روح والایش صلواتی عنایت کنید

 نظر دهید »

هاشمے رفت...

20 دی 1395 توسط بني جمالي

هاشمے رفت پِےِ خوب و بدِ اعمالش

مے رسد روز وداع منو تو دنبالش

تا ظهور پسر حضرت زهرا(س) مهدي(عج)

اے خدا رهبــ❤️ــر ما را به سلامت دارش

 

ايمان ميرزايي

 نظر دهید »

تمام بانوان سرزمینم این متن رو بخونن

19 دی 1395 توسط بني جمالي

از شرکت در مراسم بازدید و رویت جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید.

اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان.

دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر-بخوانید شرافتمندانه- است
بگذاریداین نوع مجالس را همان انسانهایی شرکت کنندکه شبیه برخی زنان مکه قبل از بعثت هستند و مهمترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند…
همانهایی که وقیحانه ضعفهای اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند
و مدتها درمورد نقائص مالی ومعیشتی فقرای فامیل وآشنایان صحبت میکنند و درمقابلِ ثروتمندانِ مسرف،غرق در حسرتی جانسوز وحسدی بی انتها لب به تملق باز میکنند.
این نوع مجالس را به آنها بسپارید.
شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر وچشم وهمچشمی نیست، شرکت نکنید.
تا مبادا این بازار و بورسِ تجمل واسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند.
تصورش هم تحقیرآمیز است.
مانند مراسم دیدن سیسمونی!
یعنی سان دیدن از پوشک بچه!!!!
چقدر سخیف است چنین رسم هایی!
ازخصوصی ترین وسایل یک عروس و داماد ازشخصی ترین جای خانه
لطفا کمی تفکر…
با براندازی این رسمهای غلط کمک کنیم به فرهنگ ازدواج آسان…
ازدواجی که پدران ومادران ازترس نگاه دیگران واینگونه مجالس سخیف ازدواج فرزندانشان را به تاخیر نیاندازند


لطفا"همه عزیزان مخصوصا خانمهای ارجمند، درانتشار این پیام وعمل به آن همراه و همگام باشند…
التماس تفکر

 1 نظر

اهمیت عقیده مهدویت

19 دی 1395 توسط بني جمالي

 

رهبرانقلاب:

در سندی دیدم، استعمارگران توصیه میکنند باید کاری کنیم که عقیده به مهدویت، بتدریج زایل شود! ميگفتند تا وقتی مردم به مهدویت معتقدند، نمیتوانیم کشورهایشان را درست در اختیار بگیریم!

۷۶/۹/۲۵

 نظر دهید »

گم شدن در دارالولایه!!!

19 دی 1395 توسط بني جمالي

رفته بودم زیارت…
حرم ثامن الحجج علیه السلام…
یک شب نسبتا شلوغ…
هوا خوب بود…
مردم تو صحنهای حرم نشسته بودند…
کفشامو دادم کفشداری…
چشام هوس ضریح داشت…
دلم تمنای یک درددل جانانه…
سرتا پا مشتاق و بیقرار…
کلا حال عجیبی بود …

????به سمت رواقهای منتهی به روضه منوره…

راه افتادم…
با خودم مقدمه چینی میکردم…
برای حرفایی که میخوام بزنم…
و حرفایی که سنگینی کرده رو دلم..
حاجتایی که باید بگم…
چیزایی که میخوام…
نیازهایی که باید مطرحشون کنم…

????با همین افکار قدم به قدم…
نزدیک میشدم به مقصود…
گویا خودم بودم و خودم…
انگار !!! من تنها بودم…

????گریه پسربچه چهار ساله ای…
رشته افکارم رو پاره کرد…
نگاهمو انداختم سمت اون…
گوله گوله اشکاش میدوید رو صورتش…
مستاصل بود…
حیرون…
درمانده!!!

????رفتم سمتش…
چی شده عزیزم!؟
چرا گریه میکنی!؟

خجالت کشید…
ولی انقد غصه داشت که …
نمیتونست حرف بزنه…
هق هق امونشو بریده بود…
نشستم مقابلش…
با انگشتم …
اشکاشو فراری دادم…
نگاهش کردم…
با پس زمینه ای از تبسم…
چی شده!؟
باباتو گم کردی!؟

????کودک ، منتظر همین حرف بود…
چشماش درشت شد…
یکی دیگر هم …
غم اونو فهمید…
درکش کرد…
اما چشاش پُر تر بارید…

????شکلاتهای خادمای حرم…
نوازشهای من…
دلجویی مردم…
هیچکدوم فایده نداشت…
اصلا منم یادم رفت…
که چقد حرف با امام رضا داشتم…

????ظاهرا عبای من…
ی جورایی باعث شد که …
به من اطمینان کنه…
چون عبامو گرفت…
اطمینان کرد…

????باز کودک را مقابلم دیدم…
اینبار مانوس تر بودیم
دست من را گرفته…
محکم و با یقین…
قرار است این صاحب عبا…
پدرم را پیدا کند…
هر دو استوار بودیم
او از اطمینان به من…
من به پیدا کردن پدرش…

????راه افتادیم…
به سمت صحن…
پرسیدم از او…
آخرین بار کجا پدرت را دیدی!؟
آخرین بار کجا باهم بودین..؟
اشاره کرد به سمت دارالولایه…
_ اونجا بودم با بابام!
با تعجب گفتم …
پس اینجا چکار میکنی!؟
هیچی نگفت…
نخواستم خجالت…
رو غم گم شدنش اضافه شه…

????دستشو گرفتم و رفتیم …
سمت دارالولایه…
گفتم خوب نگاه کن…
پدرتو دیدی به من بگو…
و خودم فرو رفتم در افکارم…

????چه داستان قریبی دارد این طفل…
چقدر آشنای این زمانه هست…
اگر در دارالولایه…
دست پدرت را رها کنی…
و غافل شوی…
نه تنها پدرت را گم میکنی…
حتی از دارالولایه هم خارج میشوی!!!
و سرگردان و متحیر…
باز خدا بیامرزد رفتگان این طفل را…
لااقل به دنبال پدر گمشده اش هست…

????دستم را کشید…
به خودم آمدم…
مردی به سمت ما میدوید…
مشتاقتر از طفل…
پریشانتر از گمشده…
انگار خودش گمشده…
دوید و نزدیک…
نزدیک و نزدیکتر…
هیچکس را نمیدید…
جز طفل گمشده…
دستم رو رها کرد…
هر دو به وصال هم رسیدن…
و من نفهمیدم کدام یک…
مشتاقتر بودند…
گمشده یا فراموش شده!!!

????پدر برخاست…
صورتم را بوسید…
خدا خیرتون بده…
داشتم دق میکردم…
خدا هرچی میخواین بهتون بده…
نمیدونم چرا لال شدم…
آره… لال لال

????سمت ضریح رفتم…
تمام حاجتا و درددلا رو فراموش…
اشک امونم نمیداد…
میگفتم آقا جان…
خودتون گفتید…
امام پدری مهربان است…
تمام عمرم…
بلکه به اندازه تمام عمر پدرم…
۱۱۸۲ سال…
پدرمان را گم کرده ایم…
در همان دارالولایه ای که…
دستش را رها کردیم!!!
و غافل ماندیم…
از دارالولایه خارج شدیم…
نفهمیدیم…
به اندازه طفلی هم اشک نریختیم…
نفهمیدیم گم شدیم…
و وای از دل پدرمان…
او که مشتاقتر است به ما…
اوکه میگوید …
هرگز فراموشتان نمیکنم…
او در چه حال است!!!

????خودم را مقابل ضریح دیدم…
کی رسیدم…. چگونه رسیدم…
نفهمیدم…
همه حرفهایم را فراموش کردم…
حرف مهمتری داشتم…
گونه ام مرطوب…
چشمانم مرطوب
اما لبانم خشک…

????فقط یک حاجت…
یک درد دل…
یک خواسته…
آقا جان…
به عبایت قسم…
ما را به پدرمان برسان…

اللهم عجل لولیک الفرج

 1 نظر

نامحرم کیست؟!

18 دی 1395 توسط بني جمالي

 1 نظر

نامه مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام)به جناب ابن بابویه قمی

18 دی 1395 توسط بني جمالي

روز تولد امام عزیزمون، کمی در مورد توصیه های ایشون بیشتر بدونیم، درموردش فکر کنیم، به امید اینکه ان شاءالله عمل کنیم!!


به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر

سپاس از آنِ خداوندی است که پروردگار جهانیان است و فرجام نیک از آنِ تقواپیشگان و بهشت از آنِ یکتاپرستان و آتش دوزخ برای انکارگران حق است و ستم جز بر ستمکاران روا نیست و معبودی نیست جز خداوندی که بهترین آفریدگار است. و درود و سلام بر محمد و دودمان پاک او باد!

اما بعد ای ابوالحسن، علی بن حسین قمی، که شخصیت بزرگوار و مورد اعتماد ما هستی، امید که خداوند تو را به انجام کارهایی که خود می پسندد موفق دارد و از سر مهر و رحمت خویش فرزندانی شایسته کردار روزیت سازد.

من شما را به پروای از خدا و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و حقوق مالی خویش، سفارش می کنم، چرا که نماز کسی که حقوق مالی خود را نپردازد، پذیرفته نمی شود و نیز تو را به عفو و گذشت از گناهان و لغزش ها، فرو خوردن خشم، پیوند با بستگان، مواسات با برادران دینی، تلاش در برآوردن حوایج آنان در خوشی ها و ناخوشی ها،بردباری در برابر نادانان، ژرف نگری در دین ،استواری در کارها،تعهد در برابر قرآن،اخلاق شایسته،دعوت به خوبی ها و نهی از بدی ها، سفارش می کنم. خدا در قرآن می فرماید:« در بسیاری از نجواهایشان سودی نیست مگر در سخن آنان که به صدقه دادن یا نیکی کردن یا آشتی جویی و اجتناب از همه زشتیها فرمان دهند.»بر تو باد به برپاداشتن نماز شب! چرا که پیامبر گرامی سه بار امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بدان سفارش فرمود و گفت:«علی جان! بر تو باد به انجام نماز شب! کسی که نماز شب را سبک شمارد از ما خاندان پیامبر نیست.» از این رو به سفارش های من به خوبی عمل کن و همه شیعیان مرا به انجام این دستورات توصیه و دعوت کن تا بدان ها عمل کنند. بر تو باد به شکیبایی و انتظار فرج! و بدان که شیعیان ما همواره در رنج و فشارند تا فرزندم مهدی، علیه السلام، ظهور کند.همو که پیامبر گرامی نوید او را داد که زمین و زمان را لبریز از عدل و داد خواهد ساخت.

آری! زمین را خداوند به هر کدام از بندگان شایسته اش که بخواهد به میراث می دهد و فرجام نیک و پیروزمندانه از آن تقواپیشگان است. درود بر تو و بر همه شیعیان ما و رحمت خدا و برکات او بر شما باد!

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 نظر دهید »

صدقه

18 دی 1395 توسط بني جمالي

پسرک روی چمن ها دراز کشید.

از صبح کسی گلی از او نخریده بود.
نگاهی به صندوق کنارش انداخت که روی آن نوشته بود صدقه، روزی را زیاد می کند؛ اما توی جیب هایش حتی یک ریال هم نبود!!

صدایی او را به خود آورد.
صدای دختر کوچکی بود:
- آقا، برای تولد مادرم یه شاخه گل می خوام، پول ندارما!

پسرک نگاهی به صندوق انداخت و شاخه گلی را به طرف دخترک گرفت.


دقایقی گذشت.
اتومبیل آخرین مدلی کنار پایش ترمز کرد.
- آهای پسر! یبا اینجا، همه گل هاتو می خرم.

 نظر دهید »

دایره اعتماد !!

18 دی 1395 توسط بني جمالي

برای خودت یک دایره اعتماد درست کن …

آنهایی که مهم هستند را بگذار درون دایره، کم اهمیت ترها را روی خط و باقی را بیرون از این دایره فرضی تصور کن!!

هر وقت کسی حرفی به تو زد که خاطرت رنجید ببین کجای دایره ات هستند؟؟
جزو افراد مهمند یا نه!! فقط هستند
آیا براستی ارزش دارد از کسانی که برایمان اهمیتی ندارند برنجیم !؟
چرا بگذاریم آدمهای کم اهمیت زندگیمان ، ما را ناراحت کنند حتی برای ثانیه ای!؟


یادمان باشد وقتی دیگران بدانند که نمیتوانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی کنند!!

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 36

السلام علیک یا صاحب الزمان

مگه ممکنه منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیرش او نبود؟! امام زمان آمدنی نیست.......آوردنی است باید نشان دهیم، ثابت کنیم که مهیای پذیرش "او" هستیم

موضوعات

  • همه
  • نکاتی در مورد حرف زدنمان
  • امام زمان
  • دفاع مقدس
  • مناسبتی
    • محرم
    • دهه فجر
    • انتخابات
    • اربعین
    • هفته وحدت
    • رحلت آقای رفسنجانی
    • آتش نشانان فداکار
  • کمی تامل...
  • نماز
  • حضرت زهرا (سلام الله علیها)
  • رهبر عزیزم
  • شیخ نمر
  • مدافعان حرم
  • امام رضا (ع)
  • خرید ایرانی
  • طلبه نوشت
  • مرگ بر آمریکا
  • داستانهای کوتاه و خواندنی
  • قرآن
  • حدیث
  • توصیه اساتید
  • نکات اخلاقی
  • یاد مرگ
  • انرژی مثبت
  • اقتدار ایران
  • کتاب و کتابخوانی
  • شعر مهدوی

منتظرانی که به وبلاگ سرزده اند

  • امروز: 20
  • دیروز: 45
  • 7 روز قبل: 1700
  • 1 ماه قبل: 2619
  • کل بازدیدها: 79177
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس