ریحانه های منتظر

اللهم عجل لولیک الفرج

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

  • خانه 
  • تماس  
  • اسلام علیک یا صاحب الزمان 

8 دقیقه غیر قابل تحمل

14 دی 1393 توسط بني جمالي

نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود .
اکران فیلم شروع شد .
شروع فیلم سقف یک اتاق

دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق

.

.
همه تماشاگران منتظر حضور شخصی و یا حرکت دوربین بودند ، اما
بازهم دقایق سه،
چهار،پنج……….…………….. هشت دقیقه

همچنان فیلم فقط سقف اتاق را نمایش میداد !
کم کم صدای همه در آمد ، حتی بعضی حاضران سینما را ترک کردند !
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید .


زیرنویس : این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانباز بود و شما طاقت نداشتید …

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 5 نظر

موضوعات: دفاع مقدس, کمی تامل... لینک ثابت

نظر از: ساجدي [عضو] 
  • القلم
  • رواق اندیشه
  • طلبه پژوهشگر

سلام دوست عزیز ممنون از پیام زیبای شما ان شاء الله خدای مهربان به همگی ما توفیق بدهد.

1393/10/14 @ 08:28
نظر از: بانوی ایرانی [بازدید کننده]
بانوی ایرانی

معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد:

بزرگراه همت…………….حاضر

غیرت همت……………….غایب

ورزشگاه همت…………….حاضر

مردونگی همت…………….غایب

مرام همت……………….غایب

سمینارهمت………………حاضر

آقایی همت………………غایب

صداقت همت………………غایب

همایش همت………………حاضر

صفای همت………………غایب

عشق همت……………….غایب

آرمان همت……………..غایب

یاران همت……………..غایب

تیپ همت……………….حاضر

غایبا از حاضــــرابیشتــــربودن

کلاس تعطیـــــــــــــــــــــــــــــــل

1393/10/14 @ 01:22
نظر از: بانوی ایرانی [بازدید کننده]
بانوی ایرانی

چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و

خودکار گرفته بوددستش هر جا می رفت همراه خودش می برد..

از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟

گفت: آرپیجی زن بوده

توی عملیات آنقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه

باید براش بنویسی تا بفهمه

گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود

چشم و گوشمان که باز نشد هیچ ، ….. بماند!

1393/10/14 @ 01:20
نظر از: بانوی ایرانی [بازدید کننده]
بانوی ایرانی

شب عملیات که می شد

بعضیها معرکه راه می انداختن بچه مرشد!
جااااان مرشد

اگه گفتی حالا وقت چیه؟

بعد همه با هم می گفتند:

وقت خداحافظیـــــه……

هر کدوم این شهدا وقتی به سفر می رفتند

برای مادرانشان قامتی داشتن علی اکبری….!

اما حالا……. از سفر برگشته اند،
با قامتی علی اصغری…….

1393/10/14 @ 01:17
نظر از: بانوی ایرانی [بازدید کننده]
بانوی ایرانی

سلام

ممنون که وقت گذاشتید و به من سر زدید.

مطلبتون واقعا جای تامل داشت. افرادی که بخاطر حفظ دین و خاک پاک این سرزمین جانشان را فدا کردند حالا کمتر کسی یادی از این عزیزان می کند.
سالهای سال روی تخت بیمارستان ، سالهای سال است که بعضی هاشان نفس که می کشند مزه خون درون گلویشان احساس می کنند.
تا بحال نفس تنگی آماده سراغت درد بی درمانی هست که بیچاره میکنه آدم رو
واقعا چطور می تونیم جواب این جانبازان عزیز که امام مقتداشون عباس ابن علی (ع) هست رو بدیم؟

1393/10/14 @ 01:01


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

السلام علیک یا صاحب الزمان

مگه ممکنه منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیرش او نبود؟! امام زمان آمدنی نیست.......آوردنی است باید نشان دهیم، ثابت کنیم که مهیای پذیرش "او" هستیم

موضوعات

  • همه
  • نکاتی در مورد حرف زدنمان
  • امام زمان
  • دفاع مقدس
  • مناسبتی
    • محرم
    • دهه فجر
    • انتخابات
    • اربعین
    • هفته وحدت
    • رحلت آقای رفسنجانی
    • آتش نشانان فداکار
  • کمی تامل...
  • نماز
  • حضرت زهرا (سلام الله علیها)
  • رهبر عزیزم
  • شیخ نمر
  • مدافعان حرم
  • امام رضا (ع)
  • خرید ایرانی
  • طلبه نوشت
  • مرگ بر آمریکا
  • داستانهای کوتاه و خواندنی
  • قرآن
  • حدیث
  • توصیه اساتید
  • نکات اخلاقی
  • یاد مرگ
  • انرژی مثبت
  • اقتدار ایران
  • کتاب و کتابخوانی
  • شعر مهدوی

منتظرانی که به وبلاگ سرزده اند

  • امروز: 174
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 322
  • 1 ماه قبل: 1751
  • کل بازدیدها: 77504
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس