مسئولیت های فعلی و پیشین نامزد های ریاست جمهوری
رشته های جدیدمهندسی!!
مهندسی نیاز به رشته های جدید دارد!!
مثلا مهندسیِ ساختن حالِ خوب و تعمیرِ آدم های افسرده، ساختنِ یک قلبِ بی خط و خش، یا مهندسیِ ساختنِ یک منحنی روی لب. مهندسِ تعمیرِ نفس تنگی های مادربزرگ، تعمیرِ آدم های ریا کار و مهندسیِ تعمیرِ هزاران عیب و ایرادی که آدم ها دارند.
اگر چنین رشته ای را میشد اضافه کرد، دنیا گلستان بود.
کریم!!
درویشی از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان گفت: این اشاره های تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود، گفت: چه می خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان مرا بس است.
درویش قلیان را به بازار برد و بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس قلیان نزد کریم خان برد.
روزگاری سپری شد.
درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو، کریم فقط خداست که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش است!
حس خوب یعنی...
حس خوب یعنی درک ارزشِ باز کردن چشمی که می توانست امروز صبح، دیگر گشوده نشود.
حس خوب یعنی ارزش نگاه پر مهر دوبارۀ تو در هر بامداد به چهرۀ عزیزانی که ممکن بود دیگر هرگز کنار تو نباشند
حس خوب یعنی بوییدن عطر نان گرم صبحانه
حس خوب یعنی نیت خیر برای آنانکه می شناسی و هر آنکس که نمی شناسی
حس خوب در یک کلام یعنی تبسّمِ دوباره خدا به تو در آغاز یک روزِ دیگر از باقیمانده زندگی ات
پدر و پسر
مردی ۸۵ ساله با پسر تحصیل کرده ۴۵ ساله اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟ عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت…
کلاغ!….
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.
در آن صفحه این طور نوشته شده بود:
امروز پسر کوچکم ۳ سال دارد. و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسید و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل میکردم و به او جواب میدادم و به هیچ وجه عصبانی نمیشدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا میکردم
دشمنان امام و انقلاب، از بغض بمیرید!
«خامنه ای» تازه هم سنّ «خمینیِ» در سال 57 شده است
هفته گذشته امام خامنه ای هفتاد و هشت ساله شد. 78 سالگی رهبر معظم انقلاب را در حالی پشت سر گذاشتیم که برخی از رسانه های کینه توز و معاند در تلاشند تا با تشکیک در سلامتی ایشان، دل مؤمنین و دوستداران انقلاب اسلامی را در اقصی نقاط دنیا بویژه در داخل کشور خالی کنند. از این بگذریم که امام خمینی (ره) به ما آموخت : «کسی که الله اکبر سلاحش است، کسی که خدای تبارک و تعالی پشتیبان او هست، این دیگر احتیاج به این ندارد که یک نفر آدم باشد یا نباشد. بود و نبود یک نفر آدم هیچ تأثیری در این نهضت اسلامی ملت ما ندارد.» (جلد ۱۳ - صفحه ۱۴۸)
جالب اینجاست که انقلاب اسلامی وقتی به پیروزی رسید، خمینی کبیر هم 78 ساله بود. یعنی اکنون بعد از تجربه 38 ساله انقلاب و بعد از تجربه 28 سال رهبری و سکانداری این انقلاب، تازه رهبر ما به سن و سالی رسیده که امام خمینی(ره) در آن سن و سال، رهبری این انقلاب و نظام اسلامی را به عهده گرفت و در طول ده ساله رهبری خود، تجربیاتی همچون استقرار نظام حمهوری اسلامی، تدوین قانون اساسی، مقابله با جنگ های داخلی، خنثی سازی کودتاهای کور، حمله نظامی آمریکا در طبس، تحریم های اقتصادی و نظامی، بمب گذاری های 7 تیر و 8 شهریور، جنگ تحمیلی و فرسایشی 8 ساله و … را تجربه کرد.
حالا اما ما زیر سایه رهبری هستیم در همان سن و سال؛ با کوله بار 38 سال تجربه آن هم در حالی که 28 سال آن را خود، سکاندار بوده است! وقتی به گذشته باز می گردیم و تاریخ بعد از ارتحال امام را ورق می زنیم تازه می فهمیم، مایی که احساس می کردیم بدون امام نمی توانیم راه برویم، 28 سال است این راه را بدون او پیموده ایم، 28سال است که هم چنان با قدرت های بزرگ جهان پنجه در پنجه و چشم در چشم مانده ایم، تازه یادمان می آید که بعد از خمینی هم کم بحران هایی را پشت سر نگذاشتیم، از اولین بحران که ارتحال امام خمینی(ره) بود تا تهدیدات امروز، مگر کم بود؟ چرا دشمن نتوانست یک گام به جلو بردارد؟
برخی نگران آینده اند، نگران فتنه ها، من اما وقتی بالای سرم رهبری مثل سید علی را می بینم، خیالم راحت است که اگر پشت سر او حرکت کنم، نه استکبار توفیقی خواهد داشت، نه انحراف و نه منافقینی که ولایت فقیه ورد زبانشان است و در عمل، ساز خود را می زنند.
حمید رسایی
مايه شرمندگی
حجت الاسلامرئیسی: من طعم فقر را چشیده ام
متن حکم حجت الاسلام رئیسی برای انتصاب علی نیکزاد:
برادر گرانقدر جناب آقای مهندس علی نیکزاد
?با عنایت به سوابق، تجارب ارزشمند، شایستگیها و توانمندیهای علمی و اجرایی جنابعالی، بدینوسیله به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی اینجانب منصوب میشوید.
?از شما و همهی همراهان عزیز فعال در ستادها انتظار دارم با اتخاذ رویکردها و سیاستهای ذیل نمونهای از فعالیت انتخاباتی سالم، مردمی و الگو را پایهریزی و سازماندهی نمائید:
?پایبندی به اصول اخلاق اسلامی و رعایت قانون در تمامی مراحل انتخابات.
?تبیین و بسط گفتمان کار و کرامت در فضای عمومی جامعه.
?استفاده فراگیر از نیروهای مؤمن، بانشاط، توانمند، جوان و خوشنام مردمی.
?تلاش جهت ایجاد وحدت گفتمانی و عملی میان همه دلبستگان به نظام فارغ از اختلاف سلیقهها.
?حفظ آرامش و پرهیز از تنش و هرگونه سیاهنمایی و تخریب نامزدهای دیگر.
?استفاده از نظرات و رهنمودهای علما، فرهیختگان و نخبگان علمی، فرهنگی ملی و استانی.
?مراقبت جدی بر عدم استفاده از بیتالمال و اموال عمومی.
?پرهیز از اسراف و تبذیر در تبلیغات انتخاباتی و استفاده از روشهای نوین، ابتکاری و کمهزینه
حفظ و رعایت احترام، کرامت و حقوق مردم در تمامی اقدامات و برنامههای انتخاباتی.
?استفاده از فرصت فعالیت انتخاباتی بعنوان عملی عبادی، مخلصانه و تعالیبخش برای فعالین و اعضای ستادها.
?امید است سرانجام کار، رضایت خداوند متعال و گرهگشایی از مشکلات مردم باشد؛ توفیق شما را در این مسیر از حضرت حق خواستارم.
?سیدابراهیم رئیسی
دولت کار و کرامت
حجت الاسلام رئیسی:
باید دولت کار و کرامت به نام امام رضا علیه السلام آغاز شود.