نسخه ای برای تعادل
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان:
ما آدمها یا مشغول خیالبافیهای خوشبینانه هستیم یا واقعبینیهای بدبینانه.
اگر به خیالاتمان کمی بدبینانهتر نگاه کنیم و
واقعیتها را کمی خوشبینانهتر تحلیل کنیم
به تعادل میرسیم.
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان:
ما آدمها یا مشغول خیالبافیهای خوشبینانه هستیم یا واقعبینیهای بدبینانه.
اگر به خیالاتمان کمی بدبینانهتر نگاه کنیم و
واقعیتها را کمی خوشبینانهتر تحلیل کنیم
به تعادل میرسیم.
استاد میرباقری:
«انقلاب اسلامی، گامی به سمت ظهور است. البته اگر کنار بکشیم، خداوند دست از هدفش بر نمیدارد؛ ما را کنار میگذارد (یستبدل قوما غیرکم) و این افتخار نصیب عده دیگری میشود».
آیت الله ناصری:
تسبيح حضرت زهرابعد از نماز خيلي اثر دارد.اگرکارت گره خورده، تسبيح بگو،تاکارگشايي كند.پيامبر آن را به حضرت زهرا تعليم داد تا در امور دنيوي دخترش گشايشي پيدا شود.
استاد قرائتی می فرمود:
شما سوار یه اتوبوسی میشی ،
میشینی کنار یکی، بوی سیگارش اذیتت میکنه…
میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی ،دهنش بو سیر میده…
میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده…
درسته تحمل این وضع سخته…
اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون اصل اتوبوس سالمه…
چون راننده اتوبوس سالمه…
شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری…
جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست…
اگر این اتوبوس رو ترک کنید ، اتوبوس های دیگر،شمارو به مقصد نمیرسونه…
اتوبوس آمریکارو ببینید…
اتوبوس اروپارو ببینید…
هم اصل اتوبوسش ناسالمه ،هم رانندش مسته…
حالا یه مسؤلی خطایی میکنه…
دلیل بر ناسالم بودن اصل نظام و راهبرد آن نیست…
پس نباید از اون اتوبوسی که چون مسافرانش خلاف دارن ولی اصلش سالمه و رانندش سالمه بیرون آمد…
باید بود و خلاف مسافر را هشدار داد و جلوگیری کرد…
باید خلاف مسئولین را هشدار داد و جلو گیری کرد…
ولی از اصل نظام و رهبری نباید روی گردانیم…
حجه الاسلام والمسلمین قرائتی:
نگوييدآقاي قرائتی حالاما اينجا پرچم آتش زديم چه فايدهاي دارد؟
خيلی فايده دارد. اگر فايده نداشت اينقدر اينها دردشان نميآمد.
خيلی ميسوزند.
این رابه همه بگویید …
من دربرخی ازشبکههای اجتماعی میبینم بچه حزباللهی فحش مینویسد؛چه معنی داره؟!این رابه همه بگویید،توکه نمیتوانی فحش ندهی،اصلا حزباللهی نباش!!
حجت الاسلام پناهیان
استاد شهید مرتضی مطهری :
«ما اگر بخواهیم باقی بمانیم و مردم از ما فاصله نگیرند باید کار کنیم. با اینکه قران مجید داریم، با اینکه نهج البلاغه داریم ؛ با این همه کتب حدیث و فقه ؛ و تفسیر و اخلاق و علوم عقلی و نقلی که داریم ـ که در هیچ مذهب و ملتی وجود ندارد ـ چون تشکیلات مناسب با نیاز اجتماع و سیر زمان نداریم، عقب هستیم.
همه چیز داریم ولی تشکیلات نداریم. آن ها هیچ ندارند، ولی همین هیچ را با تشکیلات و حساب و کتاب، همه چیز کرده اند.»
(خاطرات من از استاد / انتشارات صدرا / ص 30 )
علامه حسن زاده آملی:
دهان باب الله است، صادرات و وارداتش را کنترل کنید،
دهان گوش جان است، سعی کنید چانهتان را عقل بچرخاند.
عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیهالسلام: وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.
از دو خصلت بپرهیز: کمحوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کمحوصله شوى بر حق صبر نمیکنی، و اگر تنبل شوی حق راادا نمیکنی۰
توضیحات حضرت آقا
امام صادق علیهالسلام فرمودند: از دو خصوصیّت و خصلت بپرهیز
الضَّجرَ وَ الکَسَل
«ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بیحوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثهای مثلاً -یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهدهی او هست- ملول میشود، دلتنگ میشود. میفرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کمحوصلگی نشوی، کمحوصلگی؛ این ضَجر است.
«کَسَل»، عبارت است از تنبلی، تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد بهخاطر تنبلی؛ مطالعهای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبالگیریای دارد، تنبلی کند و این کار را نکند. میفرماید از این دو چیز پرهیز کن.
دربارهی این مسئلهی ضَجر که بیحوصلگی است، این را ما به شما جوانها عرض کنیم که یکی از بزرگترین نِعَم الهی برای انسانی که جوان هست، حوصله است. حالا این [چیزی] که ما -امثال بنده که وارد وادی پیری شدیم و مبالغی در این وادی پیش رفتیم- خوب درک میکنیم و جوانها درست توجه ندارند به این نعمت بزرگ، یکیاش این است؛ نعمت حوصله، حوصله.
حوصله که بود، انسان از قوای خود استفاده میکند، از نیروهای خود استفاده میکند.
فرض بفرمایید یک مطلبی را میخواهید تحقیق کنید، یک مسئلهی علمی را میخواهید تحقیق کنید، یک وقت آدم باحوصله هست، یک وقت بیحوصله هست؛ بیحوصله که باشد یک مقداری جلو میرود بعد رها میکند. آدم باحوصله نه، همینطور هِی دنبال میکند، تحقیق میکند، هِی إن قُلت میآورد، اشکالی به نظرش میرسد، آن اشکال را دفع میکند، باز اشکال دیگری به نظرش میرسد، باز یک راه جدیدی به نظرش میرسد. حوصله این است. انسان از نیروی ذهنش استفاده میکند.
از نیروی بدنی هم همینجور است. گاهی انسان بهخاطر بیحوصلگی از قوای بدنی استفاده نمیکند. حوصله اینقدر اهمّیّت دارد. این ضَجر که فرمودند، بیحوصلگی و ملالت، دلزدگی، اینها همهاش یکی است، در واقع ابعاد یک حالت است که هرکدام یک بخشی از این حالت را بیان میکند.
تنبلی هم همینجور [است]، تنبلی هم مثلاً [اینکه] فرض کنید صبح -حالا بعد از نماز- خواب رفته، گرفته خوابیده است؛ کار واجبی هم دارد، تنبلی میکند، بلند نمیشود. پهلوی زن و بچهاش نشسته است، تنبلی میکند؛ در یک جلسهای نشسته است، تنبلی میکند؛ حرکت نمیکند، راه نمیرود.
یعنی این دو خصوصیّت، دو خصوصیّتی است که یک انسان را از عمل، عمل -که عمل در اسلام فوقالعاده مورد اهمّیّت است- باز میدارد؛ از عمل صالح که عِدل ایمان است؛ شما در قرآن ملاحظه میکنید عِدل ایمان، عمل صالح است [باز میدارد]. عمل صالح هم خب کار است دیگر، عمل است، تحرّک است، فعّالیّت است؛ اگر ضَجر بود یا اگر کَسَل بود، انسان این عمل صالح را انجام نمیدهد۰
فإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ
آن نقطهی اصلی را امام (سلاماللهعلیه) مورد توجّه قرار میدهند. ما حالا به جوانب قضیه میپردازیم. امام (علیهالسلام) آن اصل مطلب را، نقطهی اساسی را مورد توجّه قرار میدهند؛ میفرماید اگر «ضَجِرتَ» یعنی اگر بیحوصله شدی، بر حق صبر نمیکنی. یک راه حقّی است، یک کلمهی حقّی است، یک مسیر حقّی است که شما آن را انتخاب کردید؛ وقتی دچار بیحوصلگی شدید، پایداری در آن نمیکنید. یک مقداری سخت میگذرد، مشکل درست میشود، بیحوصله میشوید، رها میکنید.
بیحوصلگی خاصیّتش این است که انسان بر حق که بایستی پایداری کند، پافشاری کند، بر سر حق بماند، انسان از این محروم میماند. وقتی که [انسان] دچار ضَجر و دچار همین حالت ملالت و حالت بیحوصلگی شد، بر حق پافشاری نمیکند.
فإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ و إن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّاً
وقتی دچار «کَسَل» یعنی تنبلی شدی، آن وقت حق را ادا نمیکنی، آن کاری را که باید انجام بدهی، حقّی را که باید ادا بکنی، آن را ادا نمیکنی به خاطر تنبلی؛ به خاطر تنپروری و تنبلی.
اینکه در دعاهای متعددی [آمده]: «اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلَ» [به این خاطر است]. این در چندین دعا هست، حالا یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الضَّجر»، یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَم»؛ «هَرَم» یعنی پیری، پیری در اینجا مراد پیری سنّی نیست، پیری روحی است. گاهی انسان سنّاً جوان است اما روحاً پیر است؛ گاهی عکسش هم هست، سنّاً پیر است اما روحاً جوان و بانشاط هست. این[جا] به خدای متعال انسان پناه میبرد در دعا از کَسَل؛ حالا کَسَل همراه با ضَجر یا کَسَل همراه با هَرَم.
۹۵/۹/۱۶