اللهم عجل لولیک الفرج


صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه “نیاید” چه کنم؟
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه “بیاید” چه کنم؟

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
نا خود آگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندی است که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
جمکران نقطه امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن کعبه تحمل دارد
سید حمید رضا برقعی

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

جمعه يعني زانوي غم در بغل
بر سر سجاده هاي العجل
جمعه يعني اشک هاي انتظار
جمعه يعني شکوه از هجران يار
جمعه يعني آه.الغوث.الامان
در فراق مهدي صاحب زمان

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
